شما
يادتون نمياد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز مي گرفتيم، بعد با خودکار بيک
روي جاي گازمون ساعت مي کشيديم .. مامانمون هم واسه دلخوشيمون ازمون مي
پرسيد ساعت چنده، ذوق مرگ مي شديم شما
يادتون نمياد، وقتي سر کلاس حوصله درس رو نداشتيم، الکي مداد رو بهانه
ميکرديم بلند ميشديم ميرفتيم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشيم شما يادتون نمياد، يک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستيکي صورتيا مي پوشيدن که دورش پشمالوهاي سفيد داره !
شما
يادتون نمياد، تيتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو ميذاشت پشتش
و ناراحت بود و هي راه ميرفت، يه دفعه پرده کنار ميرفت و مينوشت برنامه
کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ... شما يادتون نمياد که کانال هاي تلويزيون دو تا بيشتر نبود، کانال يک و کانال دو شما يادتون نمياد، دوست داشتيم مبصر صف بشيم تا پاي بچه ها رو سر صف جفت کنيم..... شما
يادتون نمياد، عيدا ميرفتيم خريد عيد، ميگفتن کدوم کفشو ميخواي چه ذوقي
ميکرديم که قراره کفشمونو انتخاب کنيم:)))) کفش تق تقي هم فقط واسه عيدا
بود شما يادتون نمياد: خانوم اجازهههههههه سعيدي جيش کرددددددد شما يادتون نمياد، مقنعه چونه دار ميکردن سر کوچولومون که هي کلمون بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بياد رو گوشمون :))) شما
يادتون نمياد، بچه که بوديم وقتي ميبردنمون پارک، ميرفتيم مثل مظلوما مي
چسبيديم به ميله ي کنار تاب، همچين ملتمسانه به اونيکه سوار تاب بود نگاه
ميکرديم، که دلش بسوزه پياده شه ما سوار شيم، بعدش که نوبت خودمون ميشد،
ديگه عمرا پياده مي شديم شما
يادتون نمياد، پاکن هاي جوهري که يه طرفش قرمز بود يه طرفش آبي، بعد با
طرف آبيش مي خواستيم که خودکارو پاک کنيم، هميشه آخرش يا کاغذ رو پاره مي
کرد يا سياه و کثيف مي شد. شما
يادتون نمياد، وقتي مشق مينوشتيم پاک کن رو تو دستمون نگه ميداشتيم، بعد
عرق ميکرد، بعد که ميخواستيم پاک کنيم چرب و سياه ميشد و جاش ميموند، ديگه
هر کار ميکرديم نميرفت، آخر سر مجبور ميشديم سر پاک کن آب دهن بماليم،
بعد تا ميخواستيم خوشحال بشيم که تميز شد، ميديديم دفترمون رو سوراخ کرده شما يادتون نمياد: از جلو نظااااااااااااااااام ... شما
يادتون نمياد، اون قديما هر روزي که ورزش داشتيم با لباس ورزشي مي رفتيم
مدرسه... احساس پادشاهي مي کرديم که ما امروز ورزش داريم، دلتون بسوزه