جدیدترین اس ام اس ها ویژه بی وفایی
میان دست من و تو هزار فرسنگ است
غریب مانده دلم بی وفا دلم تنگ است
سراغ چشم ترم را چرا نمی گیری
مگر جنس دل نازک تو از سنگ است
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
26 | 1845 | hedieh |
![]() |
1 | 2566 | hedieh |
![]() |
0 | 383 | 09189174939 |
![]() |
22 | 1867 | shahriyar |
![]() |
2 | 829 | topolijoon |
![]() |
6 | 929 | topolijoon |
![]() |
1 | 736 | shahram |
![]() |
0 | 480 | nasrinyk |
![]() |
0 | 488 | nasrinyk |
![]() |
0 | 541 | nasrinyk |
میان دست من و تو هزار فرسنگ است
غریب مانده دلم بی وفا دلم تنگ است
سراغ چشم ترم را چرا نمی گیری
مگر جنس دل نازک تو از سنگ است
شما تیتر این شعر رو انتخاب کنید ؟ !
بین دستای من و تو، فاصله خیلی زیاده!
تو روی ابرا سواری، من روی زمین پیاده!
یادته به من می گفتی؟ اوج می گیریم توی پرواز
اما از دلم گذشتی، با غریبه خوندی آواز...
----- حتما نظر بدید -----
هنرنمايي جالب در طبيعت با استفاده از طبيعت
تصاويري جالب و هنري از هنرنمايي با استفاده از اجزاي طبيعت در دنياي طبيعت
داستان کوتاه لطافت روح!
چند مسافر به شهری رسیدن و می خواستن مقداری سوغاتی و هدیه بخرند. باروبندیل و به یکی از همسفران سپردند و رفتن؛ همسفر آنجا نشست تا دوستان برگردند. کمی اون طرف تر بچه ها مشغول بازی و سروصدای زیادی به راه انداخته بودند...
به آینده خواهیم رفت ، تاریخ عشق را ورق خواهیم زد
تا برسیم به صفحه عشقمان ، جایی که آخرش نوشته است :
من و تو با هم زندگی کردیم و با هم به آن دنیا رفتیم ...
تاریخ عشق (متن عاشقانه)
عكس هاي زيباي جشنواره نور در سيدني
تصاوير بسیار دیدنی و جذاب جشنواره نور 2012 در سیدنی که سالانه هزاران توریست را بخود جلب میکند
تا حالا پیش خودتان تصور کرده اید که اگر روزی زن شما ، در محل کارتان ، رئیس شما بشود ، چه عواقبی خواهد داشت ؟ اگر مایلید تا گوشه ای از عواقب شوم این وضعیت را دریابید ، این مطلب را تا آخر ، به دقت مطالعه کنید !
داستان آموزنده از ناپلئون
به هنگام اشغال روسیه توسط ناپلئون دسته ای از سربازان وی ، درگیر جنگ شدیدی در یکی از شهر های کوچک آن سرزمین زمستان های بی پایان بودند که ناپلئون به طور تصادفی ، از سربازان خود جدا افتاد ...
برای طولانی زیستن لازم نیست به روزهای زندگی اضافه شود
باید تلاش شود که زندگی به روزهایمان اضافه شود . . .
اس ام اس فلسفی جدید و آموزنده
داستان خواندنی “ پنجره ی نگاه ها! ”
در قهوه خانه ساده بالای کوه، سفارش املت دادیم.
کنار دست فروشنده نوشته بود: ما را در فیــسبـــوک ملاقات کنید...
تعداد صفحات : 10