کی میدونه چی میخوام بگم؟
_برای اینکه هم رنگ جماعت شود , جماعت را رنگ می کرد.
_ از ماجراي عشقمان، موهايم روسفيد بيرون آمدند.
_خيلي سخت است هم روي قولت بايستي و هم زير پا نگذاري اش.
_ بشقاب فقير گرسنه تر از صاحبش است.
_سخنران خوب کسي است که بعد از سخنراني با نوک پا از سالن خارج شود تا مخاطبان بيدارنشوند.
_ برای مردها زندگی «جاری» است و برای زن ها , همسر برادر شوهر.
_ باز هم فراموش کردم فراموشش کنم.
_ قلم پاچه خوار نوکش همیشه چرب است.
_ بعضی ها راه راست را به سوی خود کج می کنند.
_ تنها لذتی که نمی توانی با دیگران قسمتش کنی , تنهایی است.
_ شاید کشمش همان انگور بازنشسته باشد.
_بعضي از آدم ها درظلمات انديشه خود غرق مي شوند.
_ آن قدر دست روي دست گذاشت که پا روي دمش گذاشتند.
_ بعضي از آدم ها درظلمات انديشه خود غرق مي شوند.
_ آن قدر دست روي دست گذاشت که پا روي دمش گذاشتند.
_آن قدر گفتند شتر ديدي نديدي که بالاخره کور شد.
_ نيامدي نگاهم دست خالي برگشت.
_ بعضي از نگاه ها صداي قشنگي دارند.
_ همه انسان ها برابرند اما بعضي ها برابرترند.
_ بهترين راه براي آب شدن برفک تلويزيون، از برق کشيدن آن است.
_ بهترين بازي زندگي اش زبان بازي بود.
_ خدايا، يارانه را از ما بگير اما يار را نه.
_ شايد با « ارز » معذرت مشکل تورم حل شود.
_ به علت خالي بودن جيب مردم، جيب برها شاکي شدند.