دلت آشوبه میدونم،
داری از غصه می میری نمیتونی بگی خوبی ،
همش دلشوره می گیری!
چه احساس_ بدی داری،
تو خونه ت عین_ زندونه چطور میشه رها باشی؟؟؟!!
یه عمره که دلت خونه!!! پرندگی نکردی تو ،
همیشه تو قفس بودی
همیشه وقت_ بیداری...تو حبس_ یک نفس بودی!
تو از آینده تصویری ... نداری غیر_ یک دیوار ... که پشتش رنج و آشوبه ،
همه محدودن و بی یار! باید از سادگی رد شی،
باید دنیا رو بشناسی نترسی از شب و باروت ،
باید فردا رو بشناسی میتونه سهمت از کابوس ،
یه رویای قشنگ باشه! میتونه گاهی ام چشمات ،
رقیب_ تیرگی هاشه!
تو فردا سهم_ تو این نیست ،
اگر که همصدا باشی تو دنیای خوش_ فردا ،
تو میتونی رها باشی ...
تبلیغات