میگن عشق مثل خورشید می مونه هنوز از طلوعش به حد کافی لذت نبردی که از غروبش دلگیر میشی
جدایی تلخ
من نوشتم از دنیا اون نوشته : بی رحمه
من نوشتم از قسمت اون نوشته : سرگرمه
.
.
.
من نوشتم ازدردم , ازشبای بی خوابی
اون نوشته از عشقو , لحظه های بی تابی
من نوشتم از تقدیر , خیلی وقته مایوسم
اون نوشته اشکاتو , دونه دونه می بوسم
من نوشتم از بازی , از یه بازی ساده
اون نوشته اروم باش , حلقه هم فرستاده !
من نوشتم ازغصه , تر شدم مث بارون
اون نوشته صبرت کو ؟ صبر لیلی و مجنون
من نوشتم اینجا ها , آدم آهنی داره
اون نوشته چشم تو , کلی روشنی داره
من نوشتم ازعکساش , تویه آلبوم قرمز
اون نوشته تنها تو , جز تو با کسی هرگز
من نوشتم ازترسم , از وفا که کمیابه
اون نوشته ازدوریم , شب و با گریه می خوابه
من نوشتم ازعشقت , شهرقصه می سازم
اون نوشته گرمم کن , تو الهه ی نازم
من نوشتم از دوریت , برگ خاطرم زرده
اون نوشته همخونت , این روزاست که برگرده
من نوشتم از رفتن , وعده های 5 عصر
اون نوشته از گلها , میسازم برات یک قصر
من نوشتم از حالم , از موهای اشفته
اون نوشته که قلبش , قصمو براش گفته
من نوشتم از این شهر , از غماش که پر رنگه
اون نوشته از دوریم , بد جوری دلش تنگه
من نوشتم از ابرا , از اونا که اون بالان
اون نوشته مثله ما , خیلی آدما تنهان
من نوشتم از دریا , که یه شب می ریم با هم
اون نوشته زیر پات , می ریزم گل مریم
من نوشتم ازعشقم , که براش نهایت نیست
اون نوشته که بشمار , مختصر فقط تابیست
من شمردم و اون داشت , به لبام نگاه می کرد
پشت پنجره آروم , داشت منو صدا می کرد
.
.
.
حرفامون یه جور نامس با جوابای ساده
خوش به حال اون که زود نامشو جواب داده
گردخستگی ها رو از رو گونه هاش چیدم
گریه هام و بوسید و گونه هاش رو بوسیدم
زندگی یه بازی بود ما یه مهره ی شطرنج
وعدمون بازم پاییز ساعته همیشه پنج ...
وعدمون بازم پاییز ساعته همیشه پنج ...
وعدمون بازم پاییز ساعته همیشه پنج ...
وعدمون بازم پاییز ساعته همیشه پنج ...